نویسنده: علی جعفری
1. «نهم دیماه» ظرف زمانی یکی از بزرگ‌ترین تجمع‌های انسانی تاریخ است. خیزش خیابانی ده‌ها میلیون انسان در یک روز، پدیده‌ی کم نظیری بود که مشابه آن فقط در راه‌پیمایی‌های منتج به انقلاب اسلامی ایران و بعد از آن در راه‌پیمایی سراسری سالانه‌ی 22 بهمن ملاحظه شده است. راه‌پیمایی نهم دی 1388، تیپ ایده‌آل سنت راه‌پیمایی ایرانیان است.
2. «راه‌پیمایی»، مقاومت مبارزه‌ای نرم است که به مثابه بزرگ‌ترین واحد متصور از رفتار جمعی انسان‌ها، برای اولین بار در انقلاب اسلامی در ایران جلوه کرد. این پدیده، به سنت عزاداری حسینی در تاسوعا و عاشورا برمی‌گردد. عزاداری محرم، بُعد خیابانی پررنگی دارد که در تاسوعا و عاشورا به نقطه‌ی اوج یک خیزش خیابانی تمام عیاری می‌رسد. این مناسک خیابانی، در دهه‌ی چهل، به زمینه‌ی مقابله‌ی سیاسی مذهبی با حکومت تبدیل شد و به بازتولید پدیده‌ی راه‌پیمایی انجامید. «راهپیمایی»، نوعی ابراز وفاداری به مفاهیم، گزاره‌ها، شعایر و شخصیت‌های ناب اسلامی و نیز ابراز بیزاری از دشمنان اسلام و مسلمانان است که در قالب «راه» - «پیمایی» رخ می‌دهد. مهندسی معکوس راه‌پیمایی علیه انقلاب، یکی از ابعاد پیچیده‌ی فتنه‌ی 88 بود. فتنه، قلب اجتماعی انقلاب اسلامی، یعنی راه پیمایی، را نشانه رفته بود. شبیه سازی از راهپیمایی «22 بهمن» در روز «25 خرداد» و تلاش برای القای نسبت این همانی بین آن دو، از پیچیده‌ترین شبهات حوادث سال 88 بود. طی حرکت روز 25 خرداد، بخش‌های از مسیر خیابان منتهی به میدان آزادی که بیش از سه دهه مسیر اصلی راه‌پیمایی 22 بهمن بود، به آوردگاه جمعیت عظیمی در واگرایی با انقلاب و نهادهای برآمده از آن تبدیل شد. 3. «راه‌پیمایی‌های سال 57» کارکرد آشکاری در براندازی که هزینه‌ی نظام حاکم داشت و در چارچوب مفهوم متأخر «قدرت نرم» جلوه‌ی بی نظیری کرد. راه‌پیمایی با اینکه از سازوکار انسانی و نرم‌خویانه‌ای برخوردار بود. ولی در مقایسه با دیگر روش‌های براندازی، مثل مبارزه‌های چریکی، کودتاه‌های نظامی، مانورهای سیاسی و مطبوعاتی و تحرکات دانشجویی، بهره‌وری براندازانه‌ی بیشتری داشت، در عین حال که هزینه‌های جانی و مالی کمتری را به بار می‌آورد. راه‌پیمایی سبک متفاوتی از عملیات در نوع جدیدی از انقلاب بود که پروژه‌ی «براندازی سیاسی» را ذیل پروسه عمومی «بهسازی فرهنگی» دنبال می‌کرد. توفیقات چشمگیر انقلاب اسلامی در براندازی نرم خویانه‌ی نظام موجود، موجب شد که راه‌پیمایی به یکی از مصادیق برجسته‌ی «قدرت نرم» تبدیل شود. این شناخت اولیه، خصوصاً با ادامه‌ی راه پیمایی‌های 22 بهمن و بروز «کارکرد» ویژه‌ی آن در حفاظت نرم از ساختار قدرت ملی تقویت شد.
4. درهم تنیدگی تمام عیار «راه‌پیمایی 22 بهمن» و «انقلاب اسلامی» بیش از آن است که با استخدام ترکیب «کارکرد راهپیمایی برای انقلاب» قابل بیان باشد. این قرابت بسیار نزدیک، فراتر از روابط کارکردی، نوعی رابطه‌ی وجودی را تداعی کرده و راه پیمایی 22 بهمن را به مثابه «تکرار خود انقلاب اسلامی» معرفی می‌کند. راه‌پیمایی سالانه‌ی 22 بهمن، «جشن تولدی» صرف برای انقلابی رخ داده در 22 بهمن 57 نیست؛ راه‌پیمایی 22 بهمن حتی «کارناوالی خیابانی» به بهانه‌ی گرامیداشت انقلاب اسلامی هم نیست؛ بلکه فراتر از آن، خود انقلاب اسلامی است که در بازه‌های زمانی یک ساله تولدی دوباره می‌یابد و عیناً تکرار می‌شود.
نسبت «این همانی انقلاب و راه‌پیمایی» موجب شده تا برگزاری راه‌پیمایی سالیانه حتی از جنبه‌ی نمادین آن نیز ارتفاع بگیرد و علاوه بر آن، واجد حیثیتی کاملاً واقعی و به روز باشد؛ به نحوی که برگزاری باشکوه آن در موقعیت زمانی هرسال، خطیر، حساس و سرنوشت‌ساز به نظر می‌رسد. تکرار سالیانه‌ی این نکته که «امسال وضعیت خاصی بر مناسبات داخلی و خارجی حاکم انقلاب است و لازم است که راه‌پیمایی 22 بهمن پرشورتر از سال قبل برگزار شود»، نشان دهنده‌ی همین نسبت وجودی است. راه‌پیمایی 22 بهمن، اَبَرآیین خیابانی منحصر به فردی است که با اجرای ملی خود، خانه‌ی انقلاب را آسیب‌های برهم زننده‌ی تعادل، تکانده و حیات آن را تا سال دیگر تضمین می‌نماید. برطرف کردن آثار منفی نیروهایی که از سوی دشمنان انقلاب دائماً در حال اِعمال است و نیز زدودن پیامدهای کم کاریها و خرابکاریهای دوستان انقلاب، فقط با اِعمال نیروی مثبتی بیش از انبوه این نیروهای منفی امکان پذیر است؛ «راه‌پیمایی 22 بهمن» همان نیروی مثبت تمام کننده است.
5. مهندسی معکوس راه‌پیمایی علیه انقلاب، یکی از ابعاد پیچیده‌ی فتنه‌ی 88 بود. فتنه، قلب اجتماعی انقلاب اسلامی، یعنی راه پیمایی، را نشانه رفته بود. شبیه سازی از راهپیمایی «22 بهمن» در روز «25 خرداد» و تلاش برای القای نسبت این همانی بین آن دو، از پیچیده‌ترین شبهات حوادث سال 88 بود. طی حرکت روز 25 خرداد، بخش‌های از مسیر خیابان منتهی به میدان آزادی که بیش از سه دهه مسیر اصلی راه‌پیمایی 22 بهمن بود، به آوردگاه جمعیت عظیمی در واگرایی با انقلاب و نهادهای برآمده از آن تبدیل شد. «راه» - «پیمایی» 25 خرداد، نشانه‌ی هم‌پوشان شدن دیدگاه بخش‌های قابل توجهی از بدنه‌ی مردمی با فتنه و پیچیده شدن مسئله بود. در موقعیت جدید، حیثیت «راه‌پیمایی 22بهمن» به عنوان برگ برنده‌ی انقلاب که در هر مرحله‌ی خطیری او را از بحران‌ها عبور می‌داد، دچار خدشه شده بود. البته، روشنگری‌های بعدی و نیز تندروی‌های نامعقول و دیوانه‌وار رئوس فتنه، به تدریج بدنه‌ی اجتماعی و جمعیتی پیرامون را از ایشان منفک کرد و جنبه‌ی سیاسی امنیتی فتنه‌ی 88 تا حد زیادی کنترل شد، اما آن آسیب فرهنگی که به حیثیت مردمی انقلاب و اعتبار راه‌پیمایی وارد شده بود، فقط با اقدامی بسیار بزرگ، حتی بزرگ تر از خود راه‌پیمایی قابل جبران می‌نمود. باید اتفاقی بزرگی می‌افتاد تا «راه‌پیمایی» دوباره به مدار خود برگردد و اعتبارش را بازیابد. اما اتفاق نجات دهنده‌ی بزرگی چه بود؟ زمان به سرعت می‌گذشت و وضعیت فتنه‌گون کشور روزبه‌روز به 22 بهمن 1388 نزدیک می‌شد. در آن شرایط بغرنج همواره این تردید وجود داشت که آیا 22 بهمن امسال نیز مثل همه‌ی سال‌های گذشته تمام کننده خواهد بود و وضعیت بحرانی انقلاب را به نقطه‌ی تعادل خواهد رساند؟ گویا راه پیمایی 22 بهمن نیز برای بازیابی اعتماد به نفس تضعیف شده‌اش منتظر چیزی غیر از خودش بود و به کمک احتیاج داشت!
6. در چنین اوضاع ابهام آلودی، هسته‌ی اصلی فتنه عزم خود را جزم کرد که این بار به مبدأ اصلی راه‌پیمایی و کانون الهام بخش آن بتازد. در پیش بودن روز عاشورا و سنت خیابانی تعظیم شعایر حسینی، هسته‌ی اصلی فتنه را وسوسه کرد که پس از «راه‌پیمایی» بدیلی برای «عزاداری خیابانی» دست و پا کند. تجربه‌ی 25 خرداد و گردباد فتنه‌ای که پس از آن شکل گرفت، چشم‌انداز بسیار وسوسه برانگیزی را از سوار شدن بر موج احساسات عاشورایی ایرانیان ترسیم کرده بود؛ غافل از اینکه، ناهمخوانی رمزگان «راه» - «پیمایی» سبز با تعظیم خیابانی شعایر عاشورایی، این فرصت موهوم را به چالش سهمگینی تبدیل خواهد کرد.
چنانچه بیگانگی نظام نشانه شناختی راه پیمایی سز با عزاداری خیابانی، نتیجه‌ی معکوس داد و فتنه‌گران را عملاً در برابر آیین عاشورایی قرار داد.
به عبارت روشن‌تر، ماهیت شبیه‌سازی شده‌ی «راه‌پیمایی 25 خرداد به مثابه راه پیمایی 22 بهمن» که همچنان پنهان مانده بود، در تقابل آن با عزاداری خیابانی رنگ باخت. در این تقابل، بسیاری از بدنه‌های مردمی متمایل به کاندیدای شکست خورده، به ماهیت ضدملی و غیرمردمی این رفتارهای جمعی پی بردند. اینک پرده‌ها کنار رفته بود و به رغم برخی شباهت‌های ظاهری فریبنده مثل خیابان واحد، جمعیت عظیم، حضور مردمی، رویکردهای آزادی خواهانه و ظلم ستیزانه، دفاع از مظلوم، احقاق حق و ... حساب 25 خرداد از 22 بهمن جدا شده بود و زمینه برای علاج بُعد فرهنگی فتنه‌ی 88 فرا رسیده بود.
7. عبور کانون فتنه از حریم راه‌پیمایی و عزم بعدی آن برای ورود به حریم شعایر عاشورایی، عکس العمل در خوری را می‌طلبید؛ عزمی که ابهت و پیامد آن از عهده‌ی ترمیم این همه خسارت فرهنگی برآید. راه‌پیمایی نهم دی 1388 نشان داد که عزم مذکور در بالاترین حد خود فراهم آمده و نیروهای متراکم برآمده از آن، یکی از بزرگ‌ترین اجتماعات تاریخ را رقم زده‌اند. این اجتماع عاشورایی نشان داد که انقلاب اسلامی برآمده از عاشوراست و ساختار راه‌پیمایی انقلابی در هم‌گرایی کاملی با عزاداری خیابانی قرار دارد و بر ساخته‌های کاریکاتوری از آن به رغم جست و خیز محدود، اما قطعاً با صخره‌ی پولادین شعایر حسینی برخورد کرده، متلاشی خواهد شد.
در این حماسه مرز بین «تعظیم خیابانی عزای سیدالشهدا» و «راه‌پیمایی انقلابی» تقریباً از بین رفته و عملاً یکی به دیگری تبدیل شده بود. اینکه راه‌پیمایی نهم دی در مقایسه‌ی با سایر راه‌پیمایی‌های پس از انقلاب، واجد بیشترین دلالت ارجاعی به مناسک عاشورایی است، این حماسه‌ی عظیم را به مثابه «تیپ ایده‌آل راه‌پیمایی» معرفی می‌کند. بدین ترتیب حماسه‌ی 9 دی جان دوباره‌ای به راه‌پیمایی 22 بهمن دمید و اعتبار تضعیف شده‌ی آن را ترمیم کرد. اگر راه‌پیمایی 22 بهمن، ضامن بقا و دوام انقلاب اسلامی است، اَبَر حماسه‌ی نهم دی به پشتوانه‌ای برای بقا و دوام راه‌پیمایی 22 بهمن تبدیل شد.
8. با چنین تلقی عظیم و سترگی از نقش نهم دی در حیات آینده‌ی انقلاب اسلامی ایران، برای بهره‌برداری بهینه و تمام عیار از آن چه سطحی از سیاستها را باید در نظر گرفت؟ آیا کلیشه‌های مرسوم از آیینها و تولیدات فرهنگی یارای تراز راهبردی نهم دی است؟ آیا تقلیل نهم دی به روز خاصی از تقویم زمستانی ایرانیان و تزیین آن با چند همایش، سخنرانی، سرود، کلیپ، فیلم و ... کفایت می‌کند؟ چنین برنامه ریزی چقدر به تلقی جشن تولدی نزدیک و از تلقی تکرار انقلاب اسلامی دور است؟ به نظر می‌رسد پرداختن به حماسه‌ی این روز که یکی از شاخص‌ترین اتفاق‌های تاریخ سده‌ی اخیر ایران است، افق بسیار وسیع‌تری را از وضع کنونی مناسبات و تولیدات فرهنگی می‌طلبد.
بر این باورم که نهم دی باید در ظرف بزرگ‌ترین و چشمگیرترین پروژه‌ی فرهنگی صدسال اخیر ایران نمایانده شود. این اتفاق باید برای خود انقلاب اسلامی هم می‌افتاد. ضروری بود و هست که در هر یک از رشته‌های هنر، حداقل یک شاهکار ناظر به انقلاب اسلامی و یک شاهکار دفاع مقدسی تولید شود. اَبَر حماسه‌ای به سترگی نهم دی نیز به فهرست انقلاب و جنگ اضافه شده است. شاید تروتازگی و معاصر بودن نهم دی و درگیر بودن نسل‌های سوم و چهارم انقلاب با آن، منجر شود که گره ناگشوده‌ی آثار فاخر جهانی در حوزه انقلاب و جنگ از همین جا گشوده شود. نوشته‌ی پیش رو در بردارنده‌ی طرحی در تراز عظمت نهم دی است.
9. عزم به معماری بناهای نمادین و شاخص یکی از غفلت‌های بزرگ نظام سیاست‌گذاری فرهنگی کشور بوده است. با اینکه بیش از سه دهه از انقلاب اسلامی می‌گذرد. نه تنها عرصه‌ی عمومی معماری و شهرسازی کشور از بی سروسامانی فرهنگی رنج می‌برد؛ بلکه حتی اتفاق چشمگیری در معماری پساانقلابی بناهای نمادینی مثل ساختمان‌های دولتی، ساختمان‌های فرهنگی، مساجد و... به چشم نمی‌خورد. وضعیت تأسف بار بنای «مصلای تهران» و نمود هماره ناپایدار و ناقص «حرم حضرت امام» و طرح‌واره نچسب، غریبه و خشن «برج میلاد» فقط نمونه‌هایی از دهها پروژه بزرگ معماری در سالهای بعد از انقلاب است. به جرئت می‌توان گفت از پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون هیچ بنای ایرانی اسلامی انقلابی با شکوهی که در سطح جهانی و حتی ملی به عنوان نماد ایران پساانقلابی شناخته شود، ساخته نشده است. به نظر می‌رسد که به پشتوانه‌ی نهم دی که به نهاد بازیابی و بازسازی انقلاب اسلامی در دهه‌ی چهارم آن تبدیل شده است، بتوان به سوی بنیان زیباترین و باشکوه‌ترین بنای فرهنگی ایران حرکت کرد.
در این راستا، پیشنهاد می‌شود که در نزدیک‌ترین نقطه‌ی ممکن و مهیا به جغرافیای تحقق نهم دی در تهران، بنای عظیمی ساخته شود که مابازای ساختمانی عبارت «9 دی» باشد. بگذارید از این به بعدش را تخیل کنیم. تصور کنید که در وسط پارک لاله‌ی تهران عین عبارت «9 دی» به شکل یکی از عظیم‌ترین ساختمان‌های مذهبی فرهنگی تهران درآمده است؛ مجموعه‌ای ساختمانی با ده‌ها کارکرد، صدها دفتر کار و فروشگاه عرضه‌ی محصولات فرهنگی، کتابخانه، سالن سینما، سالن تئاتر، سالن سرود، رستوران‌های عرضه کننده‌ی غذاهای سنتی، لباس‌فروشی‌های ارائه کننده‌ی سبک‌های ایرانی اسلامی و...؛ ساختمانی که نقطه‌ی ثقل آن یکی از زیباترین مساجد پایتخت و چه بسا جهان اسلام است؛ ساختمانی که برای هر یک از اعضای برجسته‌ی جبهه‌ی فرهنگی انقلاب اسلامی دفتر کاری فراهم کرده باشد؛ ساختمانی که عرصه‌ی عظیمی برای برگزاری آیین‌های مذهبی غم و شادی داشته باشد؛ ساختمانی که به مرکز خرید فرهنگی اهالی پایتخت تبدیل شود؛ ساختمانی که پناهگاه فرهنگی تفریحی جوانان و خانواده‌های انقلابی باشد؛ ساختمانی که هر جوان شهرستانی مسافر پایتخت به محض قرار گرفتن در جغرافیای آن حس اعتماد به نفس انقلابی‌اش گُل کند؛ ساختمانی که اصیل‌ترین فیلم‌های سینمایی ایران در سالن‌های آن اکران شود و...
بنای باشکوهی این چنین، فارغ از کارکردهای عینی و نقدش برای توسعه و ترویج گفتمان فرهنگی انقلاب در پایتخت، معنای ضمنی نمادینی دارد و آن اینکه نهم دی سنگری است که تا سال‌های سال کانون مقاومت و جهاد فرهنگی جبهه‌ی فرهنگی انقلاب اسلامی ایران خواهد بود.
منبع مقاله :
جعفری، علی؛ (1396)، فرهنگ ایده‌پردازی و ایده‌پردازی فرهنگی، اصفهان: نشر آرما، چاپ دوم.